خواهر زمستانی منخواهر زمستانی من، تا این لحظه: 17 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

خواهر زمستانی من

عکس های هانا وپریا

عکس های بقیه نی نی ها بیشتر از عکس های فرنازه چون اینجا نی نی بارونه پریا خانم اینم هانا خانم پریا خانم را ببین واینم هانا جان عاشق اینه که بره پشت پنجره درخت توی حیاطشون که باد میاد برگاش تکان می خوره ببینه ممنون ...
7 دی 1391

در مورد سرطان جالبه بدانید!!!!!

ه گزارش وبگردي به نقل از تابناك: شاید شما نیز جزو آن دسته از افرادی هستید که برای حفظ سلامت خود به انواع محصولات گیاهی و کشاورزی رجوع می‌کنید و سعی دارید، سبد غذایی خود را با این محصولات تکمیل و پر بار کنید. اما اگر گفته شود خود این محصولات اکنون از عوامل موثر در بروز بیماری‌های سرطانی هستند، چه خواهید کرد؟ به گزارش تابناک، در تمامی نظریات علمی و کارشناسی این‌گونه مطرح است که مواد خوراکی طبیعی و میوه‌جات و محصولات "سبز" بهترین موارد برای حفظ سلامت جامعه در بحث تغذیه است و کنوانسیون‌های بین‌الملل در زمینه بهداشت تغذیه توصیه اکید به استفاده از این گونه خوراکی‌ها در خصوص کاهش بیماری‌های سرطانی در ج...
5 دی 1391

خبر فوری

دیروز برای اولین بار رکورد زدیم 265 نفر از وبلاگمون باز دید کردن این را برای فرنازم نوشتم یادگاری داشته باشه رکورد قبلی مون 183 نفر بود حدود 20 روز پیش از همشون ممنونیم لطفا برامون یادگاری بنویسید تا ما از حضورتون مطلع بشیم وازتون تشکر کنیم ...
3 دی 1391

من فرنازم

سلام من فرناز هستم اینا عکسای من که نیست شیطونی میکنند عکسای یه فرناز دیگه است امروز فرشته مهربان یه بسته برچسب برای من آورده بود آجیم هم ندیدش کی آورده گذاشته بود زیر بالشم مامان مهربانم برام 2 تا دفترچه پر برچسب خریده وبهم داده من خواهرم را خیلی دوست دارم 60 تا دوستش دارم راستی من لب تاب شخصی دارم برای اینکه وقتی آجیم با لب تابش کار میکنه من مزاحمش نشم مامان وبابای مهربانم برای 2تامون خریدند مامان مهربانم را 100 تا دوست دارم مامانم را اول بعد آجی بعد بابام را خیلی دوست دارم عاشق کشتی گرفتن بابابام هستم شبایی که آجیم امتحان دارم من اصلا اذیتش نمیکنم میذارم آجیم درس بخو...
2 دی 1391

2117 روزگیت مبارک

سلام آجی گلم 2117 روزگیت مبارک الهی دورت بگردم الان برات حساب کردم انگار همین دیروز بود تو را دادند دست من ومن ازت فیلم گرفتم وقتی نشان بابا دادم کلی خدا را شکر کرد وفقط گفت بابا شکل خودته فرداش مامانجون تو پتوی سبز تو را گذاشته بود با لباس صورتی ات وبا هم بردیمت واکسنت زدیم چه قدر ذوق داشتم وقتی بغلت کردم کلی قربان صدقه ات رفتم دورت بگردم 19 روزت بود که عید شد یادت میاد هیچ کسی باورش نمیشد خدا تو را توی دل مامان گذاشته آخه اختلاف سنی من وتو 17 سال و8 ماه بود تو شور را به خانه ما آوردی وشدی چراغ خانه ما باورت نمیشه که مامان هنوزمم اول به فکر تو هست یعنی همش به تیپ ولباس تو اول میرسه ...
1 دی 1391